زندگی عاشقونه مازندگی عاشقونه ما، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره
عشقم محمد امین عشقم محمد امین ، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره
نفسم ثمین نفسم ثمین ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

امین و ثمین عزیزم

من یه مادرم با یه دنیا خاطره مادرانه😊

مادر...

وقتے ڪه تڪیه گاه کسے باشے   نبایـد پایتــ سُر بخورد…. نه اینڪه بترسے ڪه خودتـــ زمیـ טּ  مے خورے، نــه... بترسے از اینڪه ڪسے ڪه به تو تڪیه ڪرده زمیـ טּ  بخورد و بشڪند... ...
26 اسفند 1392

یه دنیا قشنگی(2).....از یک سالگی

ماشاالله یادت نره... فدای محبتت عزیزممم (13 ماهگی)   حسنی مامان شدی...چقد کچلی بهت میاد   (13 ماهگی)   مامان فدای خنده هات...هلوووووو  (14 ماهگی)    نوش جونت عزیز دلم  (15 ماهگی)     عسلکم اینجا اومدی جلو در نشستی تا وقتی بابایی در رو باز کرد شمام بپری بیرون  (15 ماهگی)    پسرکم همه وجودمییییییییییی  (15 ماهگی)   تو خواب جیگر تر میشی...مگه نه؟؟(16 ماهگی)    ادامه دارد... ...
24 اسفند 1392

یه خبر خوش...

سلام سلام به فرشته های زمینی خودم شرمنده دیر به دیر آپ میکنم...ایشالا من بعد جبران کنم ولی یه خبر داغ دااااااااااااغ دارم براتون.... امشب رفتیم سونو.....فرشته تو دلم دختره تبریک میگم بهت محمد امین ناز نازی من دیگه ناموس دار شدی مامان فدات شه  امیدوارم در آینده تکیه گاه خوبی برا هم باشین... از فردا باید بریم تو فاز انتخاب اسم ...
23 اسفند 1392

یک سالگیت مبارک نفس مامان

یارب این نوگل خندان که سپردی به منش                           میسپارم به تو از چشم حسود چمنش سلام مرد کوچیک مامان...یه ساله شدی عشق من...مبارکه... عسلکم چون تولدت امسال تو ماه محرم بود نشد برات جشن بگیریم...برا همین مهمونا رو برا شام دعوت کردیم...هر چند وسط مهمونی شما شدید تب کردی و سرما خوردگیت یهو شدید شد...متسفانه خروسک شدی بمیرم برات عزیزممممم...مجبور شدیم مهمونا رو تنها بزاریم و شما رو ببریم درمونگاه...تا صب بالا سرت بودم عزیزم...خوشحالم الان حالت بهتره و کم کم صدات داره باز میشه...امروز یه بار دیگه بردمت پیش دکتر خودت دو تا آمپول داد..یکیشو زدیم مام...
29 آبان 1392
1